نزاریم دیر بشه
مردی نزد شیخ شاه آبادی (رضوان الله تعالی علیه) آمد
گفته بود من مطرب بودم آمدم توبه کنم
دست و پاش هم می لرزید
فرمودند که خوب چطور اینقد دیر به یاد توبه افتادی؟
گفت خوب حالا دیگه اومدم توبه کنم !
فرمود چی مینواختی ؟چی می زدی؟
گفت من تار زن خیلی خوبی بودم
فرمود تارتو داری ؟ گفت بله
گفت برو تارتو بیار ببینم
رفت تار رو برداشت و آورد
شیخ شاه آبادی فرمودند بزن ببینم آقاجون
گفت آقا گناه داره ها ؟! حراما!
گفت بله خوب میدونم حرامه بزن ببینم چجوری میزدی
اومد بزنه نمیتونست بزنه دستش رعشه گرفته بود تمرکز نداشت ک تارهارو بنوازه
شیخ فرمودند حالا ک نمیتونی بزنی اومدی توبه کردی ؟
..
نه ک اون موقع آقا توبه رو قبول نکنه ها ، اون موقع هم خدا قبول می کنه خدا ارحم الراحمینه
اما سعی کنید آقا پرونده ها رو خراب نکنید جوونا
یه کاغذی بدن دستت یه خط بکش روش بعد پاکش کن مثل اولش میشه ؟ نه
یه آثاری از سیاهی روش میمونه
بزارید این پرونده سفید بماند خرابش نکن – فردای قیامت خطاب می آید اقرا کتاب نفسک : بخوان کتابت جانت رابا این روح قشنگی ک من به تو دادم با گناه و معصیت ای جوان این روح لطیف را چه کردی ؟
دوستان جان امام زمان برای منم دعا کنید
- ۹۳/۰۵/۳۱