میـهمان خـائن
میـهمان خـائن
چاقویی که فعلاً مشغول بریدن دست و پا و سر است!
میگویند ماهواره یک وسیلهای است که هم میتوان از آن استفاده درست کرد و هم نادرست؛ اگر بر فرض هم بتوان از ماهواره در عالم امکان استفاده خوبی هم کرد ولی آن چیزی که در عالم واقع در حال تحقق است، غیر از این است و مانند چاقویی است که فعلا در حال بریدن دست و پا و سر است.
اگر الان ماهواره را یک عنصر دو منظوره حساب کنیم به نظر می رسد مقداری نگاه ساده اندیشانه به ماهواره داشتهایم. اینکه چرا باید به موضوع ماهواره به طور مفصل پرداخته شود آن هم در قشر مذهبی نیاز به توضیح دارد.
مخاطبان ما یا در دام ماهواره گرفتار هستند یا نیستند، اگر هستند که باید آگاه شوند، تا از دام این توطئه و تهاجم رها گردند. کسانی هم که گرفتار نیستند باید آگاه شوند؛ آن هم به دو دلیل: اول آن که ما هیچ گاه نباید از ناحیۀ دشمن احساس امنیت کنیم و خیالمان آسوده باشد و فکر نکنیم که دشمن ، دور ما را یک خط قرمز کشیده است و کاری به ما ندارد، درست است که دشمن از آن حکمتی که در فضای دینی وجود دارد برخوردار نیست اما وسوسههای شیطانی در دشمن موج می زند و به همین دلیل در دام وسوسه های شیطان افتادن مختص به کسانی نیست که بالکل از فضای دینی دور هستند بلکه شیطان ابزارهای خاص خودش را دارد. گاهی به جهت اعتماد بیش از اندازه به خودمان و به جهت ناآگاهی از دسیسهها میبینیم که دشمن از غفلت ما استفاده کرده و خدای ناکرده ضربهای کاری به ما وارد کرد.
نکته دوم آن است که ما الان در جنگ نرم هستیم. مشغول مبارزه در جبهه تهاجم فرهنگی هستیم. ما به عنوان کسانی که درد دین داریم و دل در گرو دین داریم، به عنوان یک سرباز در جبهۀ فرهنگی باید با دامها و دسیسههای دشمن آشنا باشیم. بدانیم تا خودمان در مقابل کسانی که در دام این جرثومۀ فساد گرفتار شدهاند به اندازه توان کمک کنیم. سرباز جبهۀ فرهنگی مگر میتواند بدون آگاهی نسبت به نقشۀ دشمن کاری از پیش ببرد؟
اولین کاری که باید کرد ریشه یابی است و باید به دلایل خرید ماهواره در خانواده ها دقت کرد و نمیتوانیم تمام دلیلها را به بی قیدی خانواده بگذاریم. مطمئنا دلایل مختلفی دارد که باید به آن پرداخته شود.
دلایل خرید ماهواره
اولین دلیل در بحث گرایش به ماهواره ناآگاهی است. بسیاری از افراد دربارۀ برنامههای ماهوارهای بسیار ساده اندیشانه قضاوت میکنند. این افراد به جهت ناآگاهی از اهداف پشت پردۀ این شبکهها اعتماد ساده لوحانهای به آن دارند.
راه درمان این مسئله آگاهی بخشی است. آگاهی بخشی باید در سه بعد انجام شود.
اول، آگاهی بخشی نسبت به متولیان پشت پرده این رسانهها:
متاسفانه برخی این متولیان را آدمهای دلسوزی میدانند که دلشان به حال اوقات فراغت ما سوخته است و حالا آمده اند شبکه های ماهوارهای فارسی زبان را دایر کرده اند تا ما در اوقات فراغت حوصلهمان سر نرود و افسردگی نگیریم! باید ببینیم این افراد چه کسانی هستند که دارند برای ما برنامه ریزی می کنند. این نکته بسیار مهمی است.
دوم، آگاهی بخشی در بعد اهداف این رسانههاست:
واقعا اینها دنبال چه چیزی هستند که این قدر هزینه میکنند و این قدر خرج می کنند برای اینکه یک شبکه فارسی زبان راه انداخته و یا شبکههای دیگری که ما بتوانیم از آنها استفاده کنیم.
سوم، آگاهی بخشی در بعد شیوهها است:
اینها با چه شیوههایی آمده اند و در خانههای ما جا گرفتهاند. ما چشم باز کردیم و دیدیم در بعضی از خانهها آنتنهای ماهواره قرار گرفته است، چه اتفاقی افتاد که اینها توانستند خودشان را در خانههای ما جا داده و بعضی از ما را هم پای برنامههای خودشان نگه دارند.
متولیان شبکههای ماهوارهای چه کسانی هستند؟
درباره آگاهی بخشی در بعد متولیان باید گفت که آشنایی با متولیان شبکههای ماهوارهای میتواند هشدار دربارۀ این شبکهها را تأثیرگذارتر کند.
در حال حاضر بیشترین شبکههای ماهوارهای دنیا از کشور آمریکا مدیریت میشوند. 90 درصد رسانههای آمریکایی هم دست صهیونیستها است و اغلب برنامههای ماهوارهای در شبکههای فارسی زبان هم توسط صهیونیستها دارد اداره میشود.
با این آمار باید گفت که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل! صهیونیست یک دشمن اصلی در دنیا برای خودش میشناسد و آن هم شیعه است. و در برخورد با شیعه یک کشور را می شناسد که اصلی ترین مانع او در راه رسیدن به اهداف جهان خوارانه اش است و آن کشور هم ایران است.
اینکه صهیونیست برای ما شبکه فارسی زبان با گرایش خانوادگی میسازد که صبح تا شب برای ما فیلم وسریال پخش میکند باید ما را به هوش آورد که چه اتفاقی دارد میافتد.
به صورت رسمی اعلام کردند که ما برای اینکه بتوانیم با جمهوری اسلامی ایران مبارزه کنیم باید با ابزار رسانه به سراغ ایران رویم چون ابزار نظامی کارساز نیست.
اهداف شبکههای ماهوارهای با گرایش خانواده
حالا باید درباره اهداف شبکههای ماهوارهای با گرایش خانواده سخن بگوییم.
جالب است که برخی از شبکههایی که الان در حال تأسیس است فقط و فقط برای خانواده است. یعنی ابتدا تا انتها تنها خانواده و زن را نشانه گرفتند. مثلا به مباحث سیاسی نمیپردازند و کاری به مسائل سیاسی و اقتصادی ندارند. اصلا برخی از این شبکهها مجری ندارند و پشت سر هم سریال پخش می شود. صددرصد سریالها هم خانوادگی است برای محقق کردن اهداف غرب.
غرب برای تحقق دهکدۀ جهانی که کدخدای آن خودش باشد، یک مانع بسیار بزرگ میبیند و آن هم اسلام است. مبانی دینی با مبانی غربی در تعارض است و کسی که پایبند مبانی دینی است، نمیتواند در مسیر اهداف تمدن غربی گام بردارد. مدتها است که غرب به این نتیجه رسیده که باید به هر نحو ممکن این مانع را از سر راه خود بردارد.
او برای مبارزه با این مانع کارهای مختلفی را انجام داده و میدهد که خود بحث مفصلی است؛ اما یکی از اصلیترین راهکارهای غرب برای رسیدن به این هدف، فاسد کردن مسلمانان است. آنها معتقدند اگر ما بتوانیم جوان مسلمان را، به ورطۀ فساد بکشانیم، به صورت غیرقابل تصوری توانستهایم این مانع بزرگ را از سر راه خود برداریم. در این میان توجه ویژهای به بحث خانواده کردهاند؛ چرا که دیدهاند بافت سنتی و دینی یک خانواده شیعی یک مانع بسیار بزرگ بر سر راه به فساد کشاندن جوانان است به همین دلیل به این نتیجه رسیدند که ما اگر بتوانیم فساد را به متن خانواده ایرانی بکشانیم و توسط خود خانواده به این هدف برسیم کارمان چندین برابر آسانتر میشود.
برای رسیدن به این هدف باید یک برنامهای را طراحی کنیم برای رساندن پای شبکه های ماهواره ای به داخل خانه ها برای این کار هم شبکههایی را تاسیس کردند که سریالها و فیلمهای آن جذاب و دنباله دار است و با یک فریب کاری هایی زمینه را برای قبولاندن خود در خانوادههایی هم که تا اندازهای تقیدات اخلاقی دارند فراهم کنند.
یکی از اصلیترین اهداف شبکههای ماهوارهای فروپاشی کانون خانواده است. اگر بخواهیم اندکی جزئیتر از این سخن بگوییم باید گفت که برخی از اهداف اصلی این شبکهها عبارت است از:
1. ایجاد خانوادههای بیقید در برابر خانوادههای سنتی
خانوادههای مورد نظر این شبکهها نباید در بند قواعد سنتی خانواده باشند؛ به ویژه سنتهایی که ریشۀ دینی دارد. خوب است به چند مثال اشاره کنم.
این که در خانوادهای پوشش مادر و خواهر در مقابل فرزندان پسر خود حساب شده باشد، مطلوب است. واقعاً نباید به این بهانه که مادر و خواهر از محارم هستند، در مقابل پسر خانواده هر طور که میخواهند بگردند. اگر غرب بتواند در محیط خانه تعریف خودساختهای از عفاف ارائه دهد، میتواند سد عفاف را در محیط جامعه هم به راحتی بشکند. به این معنا که اگر بتواند به مادر و دختر خانواده بقبولاند که پسرت باید یک پوشش متفاوتی از پسر همسایه داشته باشد، اگر بتواند این محدودیت را بردارد، یک رابطه نزدیکی را بین محارم میتواند در خانواده تولید کند که نتیجه آن در بیرون خانواده مشخص می شود. یعنی غرب توانسته با رسانه مادر و خواهر را در خانواده زمینه تحریک پذیری پسر خانواده قرار دهد که ما در مشاورهها با این موضوع درگیر هستیم.
روشن است که منظور ما از پوشیده بودن، چادر و روسری و مقنعه سر کردن نیست، بلکه باید یک حدی را باید رعایت کنند.
پسر خانواده به ما می گوید به خاطر پوششی که در خانه مادر یا خواهرم در مقابل من دارد، ذهن آرامی ندارم و جزء عوامل تحریک من شدند. وقتی وارد خانواده میشویم برای بررسی این موضوع، می بینیم تا 5 – 6 سال پیش اینطور نبود.
مادر یا خواهر این خانواده به ما میگوید این پسر در هنگام ورود به خانه یا خارج شدن از آن یا در هنگام خواب رفتاری از خود بروز می دهد که من احساس میکنم که قصد و نیت سوءی دارد. وقتی ریشهیابی میکنیم میبینیم که در بسیاری از این خانوادهها از وقتی که شبکههای ماهوارهای آمده و پوششهای خانوادگی را به نمایش گذاشتند و مادر و دختر در مقابل پدر و پسر در خانه پوششهای نامناسبی داشته و آرام آرام قبح پوشش نامتعارف دختر و مادر در برابر پسر خانواده ریخته شده است و دیگر زشت نمیبینند و به همین دلیل دیوار و سد شکسته شده است.
ارتباط دختر و پسر در محیط فامیل باید یک ارتباط حساب شده ای باشد. ما نامحرم و نامحرمتر نداریم اما در این سریالها به اسم میهمانیهای شبنشینی بین فامیل نامحرم ارتباطهایی در حال برقرار شدن است که نمایش مکرر آن باعث شکسته شدن قبح آن میشود.
در خانوادههای سنتی پدر و مادر از جایگاه ویژهای برخوردار هستند. جایگاه ویژۀ پدر و مادر به صورت طبیعی مانع بسیاری از انحرافات است. وقتی فرزند در تصمیمهای خود به نظر پدر و مادر هم توجه میکند و در کارهایی که میخواهد انجام دهد از والدین خود اجازه میگیرد و در یک کلام خودسر نیست، راه برای تن دادن به کارهایی که نهاد خانواده را تحت الشعاع خود قرار میدهد تنگ میشود؛ اما در شبکههای ماهوارهای یکی از اصلیترین کارها خارج کردن پدر و مادر از محوریت خانواده و معرفی آنها در اندازۀ زمینهساز تولد است؛ یعنی پدر و مادر کسانی هستند که به جهت قانون طبیعت زمینهساز تولد فرزند هستند و باز هم به جهت همین قانون طبیعت باید تا مدتی که فرزند توانایی مراقبت از خویش و پاسخ به نیازهای روزمرۀ خود را ندارد، از او مراقبت کنند اما وقتی که فرزند از آب و گل درآمد، پدر در حد یک کارگر برای تأمین مخارج و مادر هم در حد یک خادم برای انجام وظایفی مانند آشپزی و رخت شستن و اتو کشیدن و ... پایین میآید. در این خانواده پدر و مادر نقشی در تربیت فرزند خود ایفا نمیکنند. دیگر راضی نگه داشتن والدین هم از دغدغههای فرزند مدرن نیست، این دغدغه برای انسانهای عقب افتادهای است که نمیخواهند تغییر زمانه را بپذیرند؛ این موارد همه به دنبال آن است که آن مولفههای خانواده دینی را تحت الشعاع قرار میدهد.
بدون اینکه حساسیت خاصی ایجاد کنند باورهای ما را قله به قله فتح می کنند. خانواده بی قید را در مقابل خانواده دینی و سنتی علم میکنند اگر خانواده از حالت مقید بودن و دینی خود بیرون آمد آن جامعه محکوم به فناست کما اینکه در غرب این اتفاق در حال افتادن است.من برای معرفی این شبکههای ماهوارهای کلمه درخوری را پیدا نکردم،اینکه بگویم خیلی بیرحم و دژخیماند و بویی از انسانیت نبرده اند. نمیتوانیم به همین اندازه اکتفا کنیم که شبکههای ماهوارهای تنها دنبال غیر متعارف کردن پوشش هستند، ای کاش در همین اندازه باقی میماند. غرب اینها را مقدمه ورود به برخی از مسائل می داند یکی از آنها این است.
2. ترویج و عادی جلوه دادن خیانت زن و شوهر به یکدیگر
غرب به این نتیجه رسیده است که تا وقتی زن به شوهر در خانواده سنتی وفادار است و برعکس و روابط در محدوده خانواده منحصر می شود نمی تواند خانواده سنتی را از هم بپاشاند به همین دلیل یکی از اصلی ترین شگردها و دسیسههای آنها برای به هم ریختن خانواده سنتی ترویج خیانت زن و شوهر به هم دیگر و عادی جلوه دادن اینها به ویژه خیانت زن به شوهر؛ مخصوصا اگر زن متوجه شد شوهرش به او خیانت کرده است یک حق مسلم و طبیعی اوست که او هم به شوهر خیانت کرده و انتقام بگیرد و این یک حق طبیعی است. به شدت در سریالهایشان تبلیغ این موضوع را میکنند تا آنجا که میبینید موضوع یک سریال همین است. تا آنجا که بعد از فهمیدن این خیانتها به راحتی هم با هم زندگی می کنند. دنبال عادی جلوه دادن آن هستند.
اگر یک زنی در محدوده ارتباطات خود آن قید وفاداری را کنار زد دیگر نمی تواند یک همسر خوبی باشد و نه می تواند مادر خوبی باشد. در این صورت خانوادهای به وجود نمیآید. ستون خیمه خانواده سنتی مادر است. تجربه شده که در بسیاری از موارد پدر خانواده وقتی بی قید بوده است، آن خیمه خانواده برپا مانده است،مادر با آن ایثار و فداکاری و عفاق و از خودگذشتگی خیمه خانواده را نگه داشته است. ولی چند خانواده سراغ دارید که مادر فاسد شده اما خیمه خانواده برپا مانده است؟ آنها این ستون خیمه را نشانه گرفته و به شدت هم با گرایشات فیمینتستی برایش برنامه ریزی کرده اند.
چند وقت پیش با یک خانمی که دچار همین مشکلات شده بود صحبت میکردم، خیلی برایم این ریشهیابی تکان دهنده بود. وقتی از او پرسیدم چرا به اینجا رسیدی آیا با همسرت مشکل نداشتی، گفت نه؛ پرسیدم دوستت داشت، گفت بله، زیر یک سال بود که ازدواج کرده بود. گفت از وقتی که همسرم این آنتن ماهواره را به خانه آورد و من شبکه فلان را دیدم، آرام آرام حس کردم که انگیزهای برای تقید به همسر خودم ندارم. چه دلیل دارد که من فقط با همسر خودم ارتباط داشته باشم؟! وقتی اولین زمینه برای اولین ارتباط برای من فراهم شد حس کردم که کار اشتباهی نمیکنم. یک کار عادی است. اصلی ترین اهرم اینجا این است که آنها بتوانند قبح را بشکنند.
اما در یک مرحله فراتر و بالاتری اینها به این هم راضی نیستند و همین قدر سر بسته بگویم که یکی از قلههای اصلی که اینها برای فروپاشی و تکه تکه کردن خانوادههای مذهبی و سنتی، این هست که ارتباطها را حتی در اندازه خانواده هم عادی جلوه دهند. اشکالی ندارد که اعضای خانواده هم با هم ارتباط آن چنانی داشته باشند.
این قله یکی از قله های اصلی است که اینها نشانه گرفتهاند، همان اتفاقی که در غرب خودشان اتفاق افتاد.
الان در غرب خواهر از ناحیه برادر و دختر از ناحیه پدر در محیط خانواده امنیت ندارد، یعنی امن ترین جا برایش نا امن ترین جا شده است که هر از گاهی خبرهایش منتشر می شود.
خانوادههای سنتی ما که چندان هم تقید به مذهب ندارند، فقط به باورهای سنتی و اخلاقی خود پایبند هستند، نماز نمیخواند، روزه نمیگیرد، حج به او واجب شده است، نمی رود، خمس و زکات هم نمیدهد اما از اینکه همسرش با یک مرد دیگر ارتباط داشته باشد به شدت غیرت دارد.
او اینجا ها را هم نشانه گرفته است، یعنی باورهایی که حتی کسانی تقیدات دینی ندارند اما به آن پایبندند.
3. عادی جلوه دادن ارتباط دختر و پسر پیش از ازدواج تا حد باردار شدن
در شبکههای ماهوارهای ارتباط بین دختر و پسر در هر شکل، سن و نیتی و تا هرجایی عادی جلوه داده میشود. دغدغههای ارتباط بین دختر و پسر باید گرفته شود. اگر دختر و پسر قبل از ازدواج با هم ارتباط داشته باشند در هر سطح وسنی،اینها نمیتوانند خانوادههایی موفقی را تشکیل دهند.
یکی از کارهای آنها این است که بتوانند خانوادههای موجود را به هم بزنند و اجازه ایجاد خانوادههای سنتی و پایبند و مذهبی را ندهند این کار بعدی یک کار کاملا پیشگیرانه از نگاه آنهاست. دختر اگر قبل از ازدواج ارتباط برقرار کرد و این ارتباط برایش عادی شد بعد از ازدواج هم معلوم نیست چقدر پایبند باشد.
ثانیا، دغدغه دیگر دختران بارداری است، که این را هم با ترویج سقط جنین به شدت قبحش را میشکنند. در سریالها نمایش میدهند و تکرار میکنند که حالا دختری باردار شد، اشکالی ندارد! کاملا به طور عادی، طبیعی و پزشکی بنا بر اقتضای زمانه رفتار کرده و سقط جنین میکند.
4. هویت زدایی از مفهوم خانواده
تیر خلاصی که اینها میخواهند بزنند، تیر خلاص از هویت خانواده است. اصلا خانواده یعنی چی؟ چرا با ازدواج برای خودتان مسئولیت درست میکنید؟ شما نیاز به جنس مخالف دارید یک زندگی خارج از چارچوب ازدواج برای خودتان فراهم کنید، چرا ازدواج میکنید. مرد مسئولیت زن و خانواده را به دوش بکشد و هر دو مسئولیت مضاعفی را بخواهند تحمل کنند، خب به جای آن زندگی با دیگران به جای ازدواج؛ به طور کل خانوادهای وجود نداشته باشد.
الان در غرب تعداد زندگیهای غیر رسمی که تحت عنوان ازدواج نبوده است به شدت رو به افزایش است. این دو تا باهم زندگی میکنند بدون اینکه تعهدات قانونی در برابر یکدیگر داشته باشند. به همین دلیل آمار فرزندان نامشروع هم در بعضی از کشورها به شدت بالاست، در برخی از کشورهای اروپایی تا 33 – 34 درصد است. یعنی از هر سه فرزند یکی نامشروع است. چرا که در غرب مفهوم خانواده در حال از دست دادن معنای خود است.
این اتفاق در شبکههای ماهوارهای در حال تولید است، و همان بن بستی که خودشان در مسئله خانواده به آن رسیدهاند دارند برای ما نسخهاش را تجویز میکنند که این دیگر تیر خلاصی است که به مفهوم خانواده می زنند.
ما اگر نخواهیم از این ناآگاهی و خواب غفلت بیرون بیاییم، شاید نتوانیم باور کنیم که این همه برنامههای عجیب و غریب که برای ما ریخته اند، باید دربرابرش کاری انجام دهیم.
5. ارزشزدایی از مفهوم غیرتغیرت در آن حد و اندازهای که دین مشخص کرده است یک ویژگی در مردان است که به جرأت میتوان گفت که یکی از اصلی ترین عوامل مصونیت از عفاف است. ناموس یکی از واژههای آشنا در فرهنگ ما است. کلمه مقدسی در ادبیات ملی ماست. این واژه از معدود واژههایی است که در جامعۀ ما متدین و غیرمتدین نمیشناسد. حتی کسانی که اهل نماز و روزه هم نیستند، نسبت به ناموس خود حساسیت داشته و دارند. این غیرت و حساسیت یکی از موانع اصلی انحراف در جامعه است. اگر مردی حساسیت خود را نسبت به ناموس خود از دست داد، خود میتواند زمینهساز انحرافاتی در خانواده شود.چرا هم اکنون برخی از مردان ما هیچ حساسیتی در قبال آرایش کردن و پوششهای زنندۀ همسران، دختران و نوامیس خود ندارند این موضوعی است که باید بررسی شود. اگر از این آقا بپرسید که وقتی خانمی را میبینید که با پوشش زننده همسرتان به خیابان آمده است، چه احساسی به شما دست میدهد، آیا از او متنفر میشوی؟ آیا از او بدت میآید؟ چه قضاوتی درباره او میکنی؟ اگر خودت تقیدات دینی را کنار بگذاری با چه نگاهی به این خانم نگاه میکنی؟ آیا جز این است که با نگاهی لذت جویانه و پر از هوس به او نگاه میکنی؟! به نظر تو مردان دیگری که تقیدات دینی ندارند به همسرت با چه نظری نگاه میکنند؟ آیا آن فرد واقعا نمی داند؟! آیا می شود در این موضوع تردید کرد که یک نفر مرد باشد، احساس به جنس مخالف هم داشته باشد ولی نداند، وقتی یک زن با پوشش زننده و محرک وارد جامعه می شود، مردانی که از چشمان خود مراقبت نمیکنند و نگاه رهایی دارند،چگونه به این زن نگاه میکنند؟ ولی چرا با علم به این مسئله حتی بعضا خودش همسرش را به این نحو پوشش دعوت میکند.
این به خاطر ضعف غیرت است و آن ویژگی مردانه که حافظ و ضامن آن ویژگی زنانه است، ضعیف شده است و غرب در شبکههای ماهوارهای به ویژه در شبکههای فارسی زبان به شدت بر این مسئله حساس است که غیرت را ضعیف کند. چرا که او می داند اگر غیرت ضعیف شود آن پای لنگان برخی از زنان و دختران در عفت و حیا به راحتی میشکند و نمیشود بر عفاف آنها برای مصونیت از حریم خانواده حساب باز کرد.
6. ترویج فیمینیسم و ایجاد حس رقابت در میان زنان و مردانیکی از اصلیترین گامها موفقیت در زندگی مشترک قرار دادن زن و مرد در جایگاه مشخص هستی است. وقتی زن و مرد از جایگاهی که خداوند برای آنان مشخص کرده است، خارج شدند، دیگر نمیتوانند در کنار هم احساس خوشبختی کرده و مایۀ آرامش یکدیگر باشند.در شبکههای ماهوارهای به شدت روی این مسأله تکیه میشود که زن و مرد رفیق هم نیستند؛ بلکه رقیب یکدیگرند که اگر زن اندکی غافل شده یا کوتاه بیاید، عقب میافتد و قافیه را میبازد. در برخی از برنامهها مرد را تنها در اندازۀ موجودی که پاسخگوی نیاز جنسی زن است، پایین میکشند و این رقابت را به اندازهای تقویت کردهاند که توقع چندهمسری برای زنان را حقی معقول و عادلانه به شمار میآورند.در تعریف قوانین این رقابت، قانونی را به صورت زیرکانه به زنان آموزش میدهند که اگر همسر تو در حق تو خیانت کرد و با جنس مؤنث دیگری غیر از تو ارتباط برقرار کرد، این حق تو است که با او مقابله کنی و خیانت او را با خیانت پاسخ دهی. این کار نه تنها زشت نیست؛ بلکه حقی است که تو بدون احساس عذاب وجدان میتوانی از آن استفاده کنی.
7. ایجاد حس رقابت در میان زنان و دختران برای جلب توجه مرداناین نکته به وضوح در شبکههای ماهوارهای به خصوص در فیلمهای سینمایی و بالاخص در سریالها خانوادگی قابل مشاهده است. قبل از توضیح این مورد باید این نکته را بگویم که در تفکر رسانهای غرب که در شبکههای ماهوارهای نمود یافته، تأهل و ازدواج کردن مانعی برای هوسرانی نیست. در این نکته تأمل کنید.جامعۀ مورد نظر غرب، جامعهای است که فضای آن صحنهای برای رقابتهای هوس آلود است. گردانندگان اصلی این رقابت هم باید زنان باشند. این نکته را به صراحت اعلام کردند که چشم و چراغ ما در این موضوع زنان و دختران هستند. ابزار اصلی گردانندگان این رقابت هم خودآرایی است. خودآرایی در خانوادهای که غرب به دنبال آن است یک ضرورت است. این خودآرایی هم باید بر محور تحریک امیال جنسی مردان باشد. اینکه در شبکههای ماهوارهای آموزش آرایش به انحاء و انواع مختلف و به وفور نمایش داده میشود، از لحاظ روان شناسی یک محور و یک نقطه ثقل دارد که آن هم تحریک امیال جنسی است. جامعهای که دغدغۀ اصلی مردان و زنان آن جلب توجه و هوسرانی باشد، مطمئنا روی پیشرفت را هم نخواهد دید، چرا که مردان و زنان هر روز که از خانه می خواهند خارج شوند دغدغه اصلیشان این است که چگونه باشند تا در جلب توجه دیگران کم نیاورند.
8. ایجاد بلوغ زودرس جنسی
در وجود هر انسانی غدد جنسی وجود دارد که اگر به صورت طبیعی در یک سن مشخص فعال میشود. این غدد در پسرها معمولاً در همان سن بلوغ شرعی فعال شده و پسر مفهوم غریزۀ جنسی را از دورۀ بلوغ حس میکند؛ اما در دخترها فعالیت این غدد به گونهای که احساس نیاز غریزی به جنس مخالف کنند تا چند سال پس از سنّ بلوغ هم به تأخیر میافتد.جامعۀ ایدهآل، جامعهای است که پسرها و دخترها در سنینی با مفهوم غریزۀ جنسی آشنا شوند که اندکی پس از آن ازدواج میکنند. یعنی فاصله این حس با ازدواج فاصله زیادی نباشد. حالا جامعهای را تصور کنید که پسرها و دخترها زودتر از موعد طبیعی با غریزۀ جنسی آشنا میشوند و سالها بعد زمینۀ ازدواج برای آنان فراهم میشود. در حال حاضر سن بلوغ جنسی در بسیاری از دختران و پسران ما پایینتر از حد طبیعی است. کم نیستند پسرانی که در سن 12 سالگی و دخترانی که در 9 سالگی به بلوغ جنسی رسیدهاند. و این پسرها و دخترها هم در سنی بالای بیست و پنج سال ازدواج میکنند؛ یعنی بیش از 13 سال دست و پنجه نرم کردن با این غریزه.دو نکته اساسی در این مورد وجود دارد که او در سنی به غریزه جنسی رسیده که عقل مدیریت این غریزه را ندارد. نوجوانی که در سن 12 سالگی به سن بلوغ میرسد؛ بسیاری از آن مدیریتهای عاقلانهای که باید در زندگی وجود داشته باشد تا این غریزه را کنترل کند، ندارد. به همین دلیل هم دست به کارهایی میزند که نمیتواند زشتی آن کارها را درک کند. وقتی هم که به سنّ رشد رسید، به جهت اعتیادی که به این کارها پیدا کرده نمیتواند آن را ترک کند.نکته دوم این است که در این 12 تا 13 سال همین شبکهها در حال القای بسیاری از مفاهیم جنسی و شکستن قبح آن هستند. بدون تردید تماشای صحنههای مستهجن یکی از اصلی ترین عوامل بلوغ زودرس است.در مشاورههایی که داشتم برخورد کردیم با پسر بچههای زیر 10 سال که دچار بیماری خود ارضایی شدهاند، وقتی از خانواده آنها پرسوجو کردیم، متوجه شدیم که اینها ماهواره دارند. خواهر یکی از این پسران میگفت این مشکل برای برادر من از وقتی شروع شد که یک صحنه از این کارها را در یکی از سریالها و فیلمها دید. تازه نه به این صورت که بنشیند و کامل نگاه کند بلکه در حال رفت و آمد برخی از صحنهها را دیده است.موسیقیهایی هم که در برخی از این شبکهها پخش میشود، که به جرات و بدون هیچ تردیدی باید اسم آن را موسیقیهای جنسی گذاشت که به شدت تهوّر و جسارت نوجوان را برای دست زدن به اعمال جنسی زیاد میکند. این موسیقیها معمولا همراه با تصاویری است که با دامن زدن به این مسئله، شدت تحریک مخاطب را به حد جنون میکشاند. ما میتوانیم حدس بزنیم که در یک خانواده که پسر بچهاش این چنین است چه اتفاقی برایش میافتد.
9. ایجاد روحیۀ تنوع طلبی جنسیوقتی یک مرد و زن دائم با انواع و اقسام مردها و زنها و روابط میان آنها آشنا شده و نگاه میکنند، بدون این که بخواهند و انتخاب کنند، دچار روحیۀ تنوع طلبی در امور جنسی میشوند. اگر میشنویم که بسیاری از طلاقها ریشه در نارضایتی جنسی یکی از دو طرف یا هر دو طرف دارد، اشتباه است اگر فکر کنیم دلیل این نارضایتی تنها در عدم آشنایی دو طرف با روابط زناشویی است؛ اگر چه این هم یکی از دلایل است؛ اما یکی از دلایل اصلی معاصر ما این است که هر دوطرف یا یکی از آنها آنقدر صحنههای متعدد و متنوع دیدند که دیگر آن حس خویشتنداری را در مسائل جنسی از دست دادهاند. چقدر خوب این خانم گفت که مگر ما چقدر میتوانیم به آن زنهایی که در ماهواره دیده میشود نزدیک شویم. هزاران هزار فقط هزینه گریم و آموزش آنها میشود، مگر یک زن خانه دار، یک مادر مگر چه اندازه میتواند به آنها برسد و وقتی این تنوع طلبی ایجاد شد،حریم خانواده شکسته شده و پاسخگویی به این نیازها به بیرون از خانواده کشیده میشود.باید با تأسف گفت که یکی از نکاتی که در ماهوارهها تبلیغ میشود این است که این تنوعطلبی یک حق است و نباید آن را زشت شمرد. دو مسئله مانع این تنوع طلبی میشود: 1- حسادت زنانه 2- غیرت مردانه که به تعبیر آنها باید فرهنگ مردم بالا رود و روشنفکری مردم ارتقا پیدا کند، از بند این مسائل و مقیدات بیرون بیایند تا بشود به آن تنوع طلبی که حق یک انسان است، ادا شود. این جور جاها بسیار ژست عالمانه و روشنفکرانه میگیرند، که متاسفانه باید گفت که این حرفها از حرفهای مستهجن تزیین شدهای است که با کمک سریالها و فیلمها میخواهند به خورد ما بدهند.مرد یا زن و یا هر دو در طول شبانه روز تماشا میکنند. یکی از اصلیترین وظایف این صحنهها از نگاه روانشناسی، سیری ناپذیر کردن مخاطب نسبت به مسائل غریزی است. مردی که مشتری این صحنهها شده از همسر خود همان توقعی را دارد که در این فیلمها دیده، به طور حتم همسر او نمیتواند پاسخگوی این توقعات باشد، به همین دلیل هم بین این دو اختلاف میافتد.
سؤال: برخی معتقدند که اگر ماهواره در خانه باشد، بچهها از همان ابتدا به آن عادت کرده و وقتی بزرگ شدند دیگر حرص و ولعی نسبت به آن نخواهند داشت؛ اما اگر آنها را منع کنیم، نسبت به ماهواره حریص شده و در اولین فرصتی که به آن دست یافتند، بیمهابا و بدون رعایت حد اعتدال به آن هجوم خواهند برد.
باید تکرار کنم که این حرف از آن حرفهای زشت تزئین شده است؛ به نظر میرسد که حرف قشنگی است؛ جالب اینجاست که من این تفکر را در مشاورههایی که داشتم، دیدهام.
که اگر کسی درست به عمق آن بیاندیشد، میفهمد که چه اندازه بیپایه و اساس است. بنده در یک نکته یک جواب حلی به این نظریه میدهم و در نکتۀ بعدی جوابی نقضی.
اگر کسی غریزۀ جنسی را بشناسد و بخواهد بدون در نظر گرفتن هوا و هوس اظهار نظر کند، متوجه میشود که اگر غریزه مدیریت نشود و هر طور که دلش میخواهد رها شود، حد توقف و ایستایی ندارد. آنها برای اثبات نظریه خود مثال زدهاند به قنادهایی که به شاگردان تازه کار خود هی نمیگویند شیرینی نخور، بلکه او را آزاد میگذارد تا هرچه قدر میخواهد بخورد تا از آن دلزده شود. شاید وقتی در مقابل این شاگرد اسم شیرینی هم بیاید، حالش هم بد شود. این افراد میگویند که مسئله جنسی هم همینگونه است. که این مطلب بسیار سادهاندیشانه و نشان از ناآشنایی با مقوله جنسی است. مگر غریزه جنسی را می شود با میل به شیرینی خوردن مقایسه کرد؟!
جنس غریزه به طوری است که اگر مدیریت نشود، در هر مرحله در پی نوعی از تمتعات جنسی خواهد رفت. بله شاید، مرحلهای از تمتعات جنسی برای او عادی شود، اما درست مثل معتادی است که نوعی از مواد مخدر برای او عادی شده و برای او حسی تولید نمیکند؛ اما آیا نتیجۀ ایجاد این حالت در این معتاد به معنای آن است که او یک قدم به ترک اعتیاد نزدیک شده یا نه؟ بلکه او بسیار خطرناکتر از گذشته هم شده؛ چرا که دیگر هر مواد مخدری برای او لذتبخش نخواهد بود.
این تفکر ریشه در مبانی تربیتی خود غرب دارد که آبشخور آن از جایی غیر از وحی است. "برتراند راسل" در کتاب «در تربیت» معتقد است یکی از چیزهایی که از جمله اخلاق بیمنطقی و یا به اصطلاح «اخلاق تابو» است، همین مسألۀ پوشانیدن عورت است. وی میگوید چرا پدران و مادران مصر هستند که عورت خود را از بچهها بپوشانند؟ این اصرار سبب تحریک حس کنجکاوی بچهها میگردد. او با صراحت میگوید که پدر و مادر باید از همان کودکی هفتهای یکبار یا در صحرا یا در حمام عورت خود را به کودک نشان دهد تا او آشنا شده و برایش عادی شود.
اگر بنا بود که مسائل جنسی برای کسی که از کودکی به تماشای آن پرداخته عادی شود، حال و روز غرب این نبود.
مگر در کشوری مثل آمریکا محدودیت خاصی برای نمایش این مسائل وجود دارد؟ آیا هم اکنون برای آن دسته از جوانان آمریکایی که از کودکی پای این فیلمها نشستهاند، این مسائل عادی شده؟ اگر عادی شده، چرا این همه ناامنی جنسی در آمریکا وجود دارد؟
حالا من یک سوال دارم که خود غرب که عمل کننده به این نسخه است چه اوضاعی دارد؟ برای اینکه پاسخ به این سوال را من بدهم از دوستان خواستهام که یک قسمتی از کتاب "زوال دوران کودکی" نیل پُستمن که از اندیشمندان آمریکایی است را پخش کنند.
"نیل پُستمن (neil postman) استاد دانشگاه نیویورک، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل ارتباط جمعی است. وی از شهرت و اعتبار خاصی در سطح بین المللی برخوردار است. آثارش به بیشتر زبانهای زندۀ دنیا ترجمه شده و مورد استقبال فراوان قرار گرفته است.در دنیای روشنفکران غرب، پستمن را کارشناسی صاحب نظر و دارای بیانی صریح میدانند. وی در کتاب «زوال دوران کودکی» نظریهای را ارائه میدهد که بر مبنای آن رسانههای غربی در حال از بین بردن دوران کودکی و از بین بردن فاصلۀ میان کودک و بزرگسال است.بخشهایی از این کتاب بدین شرح است: امروزه تلویزیونهای ایالات متحده کار را به جایی رساندهاند که تعیین حد و مرز برای سکسی(مستهجن بودن) یک قطعه چندان ساده به نظر نمیآید. در اغلب پیامهای بازرگانی دختران دوازده یا سیزده ساله را میبینیم که آن چنان با خُبرگی و کارکشتگی از جهان سکس (مسائل جنسی) خبر میدهند که حیرت آدمی را برمیانگیزد. همه به یاد داریم که تا چند سال پیش، اگر دختر پانزده شانزده سالهای در مدارس، رفتار و حرکتی که نشانهای از مقولۀ سکس (مقولات جنسی) داشت، از خود بروز میداد به عنوان یک معضل روانی و تربیتی در جلسۀ اولیاء مدارس و پدران و مادران طرح میشد. هرگز نمیخواهم ادعا کنم که در آن زمان احساس نیاز جنسی در دختر یا پسر مشاهده نمیشد، اما آنچه مهم است این است که در همان موقع، شرم و حیا مانع از آن میشد که این احساس را بروز دهد، یا لااقل از جرگۀ همسن و سالان خود فراتر رود. تمامی این قباحتها، این زشتیها و ناپسندیها را تلویزیون کمرنگ ساخته و این گونه وانمود میکند که این مسائل نباید به عنوان یک مشکل قلمداد شود. « زوال دوران کودکی، ص175»
او در جای دیگری مینویسد:هیچ موضوعی و هیچ بیانی در مورد مقولات جنسی دیده نمیشود که تلویزیون بیان آن را قبیح بداند؛ هیچ حرکتی و هیچ حالتی از روابط سکسی (جنسی) وجود ندارد که از دیدگاه مجریان و تولیدکنندگان تلویزیونی ناپسند و زشت قلمداد شود و هیچ قداستی و هیچ حرمتی نیز وجود ندارد که در میزگردها، نمایشنامههای طربزا و آگهیهای تجارتی تلویزیونی مورد احترام قرار بگیرد.
... پرداختن به این مسائل همه و همه باعث از بین رفتن زشتیها و قباحتهایی میگردد که تاکنون در فرهنگ ما و در جامعۀ ما موجب سلامتی روابط اجتماعی و قداست خانواده و رابطۀ سالم زن و مرد و بزرگترها و کوچکترها میگردید. « زوال دوران کودکی، ص176»
در تفکر دینی ما معتقدیم آن کسی که شریعت را برای ما آورده است خالق انسان است. خالق غریزه جنسی تنها موجودی است که میتواند در ارتباط با مدیریت این غریزه تعیین تکلیف کرده و حرف آخر را بزند. اینکه در دنیای غرب این همه بلا سرشان آمده و خودشان ماندهاند که با این بلاها چه کنند، به خاطر این است که حرف خالق را گوش ندادند.ما که پیرو مکتب قرآن و اهل بیت علیهم السلام هستیم دستمان کوتاه نیست. ما در کدام یک از آیات قرآن و روایات اهل بیت علیهمالسلام داریم که برای عادی سازی روابط جنسی آنها را برای بچه های خود به نمایش بگذارید؟! اتفاقا کاملا به عکس است. این همه بحث دربرابر خویشتنداری و عفاف و نگاه نکردن به صحنههایی بسیار بسیار پایینتر از نظر تحریک کنندهای از آنچه که در شبکههای ماهوارهای نشان داده میشود.نکته های بسیاری در روایات ما درباره کنترل غریزه جنسی و مدیریت آن آمده است و تقوایی که در این مسائل به ما اشاره شده است،تقوای گریز است. یعنی اصلا نباید سمت آن رفت، چه کوچک و چه بزرگ؛ چه رسد به آنکه بخواهید بروید تا عادی شود!قسمت دوم این بخش کتاب باید با دقت بیشتری دیده و شنیده شود چرا که "نیل پستمن" با ذکر آماری غرب در آن زمانی که این شبکهها را نداشته و توسعه نداشته است با زمانی که آنها را دارا شده است، مقایسه کرده است که تکان دهنده است.
او دربارۀ جرم و جنایتهای گوناگون در میان نوجوانان زیرپانزده سال این گونه مینویسد:
در سال1950 در ایالات متحده جمعا 170 جوان زیر پانزده سال به جرم ارتکاب قتل، تجاوز جنسی به عنف، سرقت و جرح و دیگر جرائمی که در ردیف جنایات سنگین به حساب میآیند، توسط پلیس «اف . بی و آی» بازداشت شده بودند. این رقم درصد جمعیتی معادل 0004/0 درصد را در انسانهای زیر پانزده سال در آمریکای آن روز نشان میداد. در همان سال جمعا 94748 نفر از پانزده سال به بالا، به جرم ارتکاب جرائمی نظیر آن چه ذکر شد، دستگیر شدند، یعنی رقمی معادل 086/0 درصد جمعیت از پانزده ساله به بالا. به این ترتیب ارتکاب جرم بزرگترها (یعنی از 15 سال به بالا) نسبت به نوجوانان (یعنی زیرپانزده سال) 215 برابر بوده است. این رقم 215 در سال 1950، در سال1960 به 8 میرسد و در سال 1979 به 5/5 برابر افزایش مییابد. آیا میتوان از این ارقام نتیجه گرفت که میزان جرائم بزرگسالان کاهش یافته است؟ هرگز! در واقع تعداد مجرمان بزرگسالان افزایش یافته است. در سال 1979 جمعا 400000 بزرگسال یعنی 243/0 جمعیت بزرگسالان آمریکا به دلیل ارتکاب جرائم سنگین بازداشت شدند. این که فاصله و شکاف میزان جرائم خردسالان و بزرگسالان کمتر شده و در فاصلۀ 1950 تا 1979 از 215 برابر به 5/5 برابر میرسد، به دلیل حیرت آور و نگران کننده افزایش ارتکاب جرائم توسط کودکان و اطفال خردسال میباشد. افزایش تعداد کودکان مجرم و مرتکبین به جرائم سنگین، قتل و سرقت مسلحانه و تجاوز جنسی منجر به قتل و ... از سال 1950 تا 1979 رقمی معادل 11000 درصد را نشان میدهد. افزایش تعداد جرائم سبکتر نظیر سرقت اتومبیل، دزدی از مغازهها و منازل در همین فاصله حدود8300 درصد بوده است. « زوال دوران کودکی، ص266»
...سهم تلویزیون در این تحول، بسیار برجسته و نمودار است. در تمامی برنامههای تلویزیونی به میزان وسیعی از عنصر سکس(غریزۀ جنسی) و تحریکات سکسی (غریزۀ جنسی) استفاده میشود و در عین حال مروج قداستزدایی از عملیات جنسی بعد از ازدواج بوده و نوعی بیتفاوتی را نسبت به پردهدریهای واضح و تمام عیار، نمایش حرکات سکسی(جنسی) و تحریک تماشاچی جوان و سپس تبلیغ عدم ضرورت به پایبندیهای سنتی، لطافتها و زیباییهای انحصارعملیات جنسی به روابط زناشویی را پیوسته نفی کرده، غریزۀ جنسی را به صورت کالای قابل خرید و فروش که در دسترس همگان میتواند قرار گیرد، درآورده است؛ نظیر خمیر دندان، عطر و ادکلن و غیره. « زوال دوران کودکی، ص272»
سوال: آیا جمع آوری ماهواره تعیین تکلیف برای مردم و توهین به شعور مردم است؟
بحث منع از ماهواره یک بحث جدی است. منع از ماهواره از دوبعد سخت افزاری و نرم افزاری قابل تحلیل است. به این معنا که ما در مبارزه فرهنگی با شبکههای ماهوارهای یکی بحث ممنوعیت استفاده از ابزار دریافت این شبکهها را داریم و دیگری یک مبارزه فرهنگی برای آگاهی بخشی به مردم و منع فرهنگی و تربیتی آنها از ماهواره را داریم.
به اعتقاد من هر دوی اینها در کنار هم دیگر لازم است اما اینکه بعضیها به بحث جمعآوری ماهواره توسط نیروی انتظامی انتقاد میکنند، خوب است، توضیحاتی را بیان کنم.
البته بنده از تک تک کارهایی که در مسیر جمعآوری ابزار دریافت شبکههای ماهوارهای انجام میگیرد دفاع نمیکنم اما از آنجایی که کلیت این کار انجام قانونی است که در مجلس شورای اسلامی تصویب شده است. به حکم احترام به قانون مملکت از آن دفاع میکنم، البته ممکن است در اجرای این قانون اتفاقاتی بیفتد که با سلیقههای ما هم همخوانی نداشته باشد ولی این نباید به این معنا باشد که ما به صورت کلی با موضوع جمعآوری ماهواره مخالفت کنیم.
نکته دوم اینکه کار سخت افزاری بدون کار فرهنگی و نرم افزاری فایده چندانی ندارد، ما باید بیشترین همت خود را بر کارهای فرهنگی قرار دهیم و باید مردم کشورمان را آگاه کنیم باید راه مقابله نرم با جنگ نرم را یاد بگیرم و عملی کنیم به همین دلیل هم به عنوان یک فعال فرهنگی به همه کسانی که در عرصه فرهنگ کشور درحال فعالیت هستند میگویم که امروز به معنای حقیقی کلمه کوتاهی در عرصه مبارزه نرم با تهاجم فرهنگی هیچ توجیهی ندارد و نباید از این میدان غافل بود و باید مبتنی بر فرهنگ دینی و منابع اصیل و مبانی محکم مکتب ناب قرآن و اهل بیت علیهم السلام به مبارزه فرهنگی با این شبکهها بپردازیم.
اما این سوال اینجا مطرح است که آیا فقط کار فرهنگی کافی است؟ این حرف که جمع آوری ماهواره توهین به شعور مخاطب است، از آن حرفهای به ظاهر قشنگ است که متاسفانه به جهت زیبایی ظاهری بعضیها جذب آن میشوند.
باید از این افرادی که این مطلب را مطرح میکنند، پرسید که اگر حرف شما ملاک عمل باشد حتما باید از همین امروز در مقابل مبارزه با مواد مخدر هم ایستاد، نباید با مواد مخدر مبارزه کرد، چرا که همه دیگر میدانند کراک و شیشه چیست، اینهمه رسانه، روزنامهها، رادیو و تلویزیون از مضرات مواد مخدر میگویند، خب دیگر تمام میشود، چرا با معتادان مبارزه میکنید؟! این مبارزه توهین به شعور آنهاست.
کدام فرد است که اجازه بدهد به خاطر مشخص بودن مضرات مواد مخدر، پس به خاطر احترام به عقل و شعور مردم با مواد مخدر مبارزه نکنیم، از همین امروز اگر نیروی انتظامی بگوید که من با مواد مخدر مبارزه نمیکنم، مردم اعتراض میکنند و این اعتراض همه به حق است چرا که مواد مخدر در جامعه ما یک بحث شخصی نیست، یک معتاد به کراک و شیعه امنیت روانی و اخلاقی ما را در جامعه مورد تهاجم قرار میدهد.
درباره ماهواره هم همین طور است، ما باید آگاهی بخشی کنیم، مبارزه فرهنگی کنیم اما ممکن است برخی نخواهند ماهواره را از بساط زندگی خود جمع کنند، ممکن است کسی بگوید موضوع ماهواره یک بحث کاملا شخصی است، خودش دوست دارد در خانهاش نگاه کند، شما که نگاه نمیکنید. من از این افراد یک سوال میپرسم. آیا واقعا آن کسی که ماهواره نگاه میکند فقط به خودش لطمه میزند، تنها دین خودش را به خطر میاندازد، تنها خطر انحراف اخلاقی را برای خودش به وجود میآورد؟
تک تک افرادی که پای ماهواره مینشینند و مهمان سفره ناپاک محصولات مستهجن آن میشوند، یک خطر برای کل جامعه هستند. وقتی یک جوان پای این فیلمهای مستهجن مینشیند و با یک چشم هوسآلود و با یک قلب آکنده از شهوت وارد جامعه میشود، آیا ناموس من که اهل دیدن ماهواره نیست، از گزند این جوان در امان است؟ آیا من و ناموسم حق نداریم در این جامعه در امان باشیم؟ وقتی فرزند تو پای ماهواره مینشیند و تیر هوسش فرزند من را نشانه میگیرد، باید من چه کار کنم؟ به چه کسی مراجعه کنم؟ وقتی برای فرزند من آن چیزهایی که در ماهواره دیده تعریف میکند و گاهی اوقات او را به کارهای ناشایست دعوت میکند، من چه کاری باید انجام دهم. آیا این کار انحراف کشیدن فرزند من نیست؟ آیا شما میتوانید ضمانت کنید که فرزندتان پای این فیلمها بنشیند و در مدرسه و کوچه و خیابان کاری به فرزندان مردم نداشته باشد و حرفهای زشتی را به جامعه منتقل نکند.
قانون ممنوعیت ماهواره در جامعه نه تنها اهانت به عقل و شعور به مردم نیست بلکه خدمت و احترام به کیان خانواده است و باید از کسانی که این قانون را تصویب کردند، تشکر کرد.
مردی که ماهواره را به خانه آورده همسر و ناموس و دختر و پسر خودش را به کارگردانان پول پرست و قدرت طلب شبکههای ماهوارهای سپرده است، بیش و پیش از همه خودش به خودش اهانت میکند. او وقتی که میبیند که همسر و دخترش مثل گذشته در قید و بند عفاف و حجاب و روابط با نامحرم نیست، وقتی میبیند که خودش بعد از گذشت مدتی به ناموس خود حساس نیست، این بیش از همه خودش به خودش اهانت کرده است. این فرد چرا باید نگران این باشد که دیگران به او اهانت کردند.
اگر دیگران ماهواره را منع میکنند، چه سخت افزاری و نرم افزاری، به او خدمت میکنند. جالب است که این سخن ( جمع آوری ماهواره توهین به شعور مردم است) سخنی است که شبکههای ماهوارهای آن را تبلیغ میکنند که مردم، منع ماهواره اهانت به عقل و شعور شماست.
جوّزدگی
یکی از عوامل گرایش مردم به ماهواره جوزدگی است؛ باید پذیرفت که برخی از مردم در زندگی خویش فکر مستقلی ندارند و در اصل جوّ جامعۀ اطراف آنها است که برایشان تصمیم میگیرد. در نگاه این دسته اصالت با همرنگ جماعت شدن است. اگر جماعت اطراف چنین فردی، ماهواره را جزوی از زندگی بدانند، او هم به دنبال این جو رفته و ماهوارهای خواهد شد. خدا نکند به این عدم استقلال فکری چشم و هم چشمی هم اضافه شود. چرا او دارد و ما نداریم. وقتی چشم و هم چشمی با جوزدگی کنار هم قرار میگیرد، دنیایی از مصیبت را تولید میکند. چه توقعی می توان از کسی داشت که محور زندگی خودش را مردم میگذارد.
از کسی که در امور دنیایی با اطرافیان خود به رقابت برمیخیزد و اصلیترین دغدغۀ او هم عقب نیفتادن از جامعۀ اطراف خویش است، نمیتوان توقع زیادی داشت که دربارۀ مسائل اطراف خویش؛ از جمله خرید ماهواره عاقلانه بیاندیشد.
چه باید کرد با کسانی که شخصیت اجتماعی خود را در خرید ماهواره میبینند؟
یکی از معایب بزرگ زندگی آن است که مدیریت زندگی را به دست معیارهای متغیر بدهیم و یکی از معیارهای متغیری که متأسفانه در بسیاری از زندگیها وجود دارد، همین حرف مردم است. اصلیترین راه مبارزه با حرف مردم ایمان به خدا است. اگر کسی جز نظر خدا دغدغۀ دیگری در زندگی داشته باشد، نمیتواند به سعادت حقیقی برسد. کسانی که عزت و شخصیت خود را در نوع نگاه مردم به آنان جست و جو میکنند، نمیتوانند در زندگی موفق باشند. وقتی وارد خانهای میشود و میبیند ماهواره دارند و از برنامهها و سریالهایی حرف میزنند که این روحش خبردار نیست و با طعنه و کنایه هم به او میفهمانند که تو به روز نیستی که ماهواره نداری، عقب ماندهای که هنوز از برنامهها و سریالهای ماهواره بیاطلاعی، احساس حقارت میکند و برای این که از این احساس حقارت رهایی یابد، به سراغ ماهواره میرود و خود را به روز میکند!
این جا باید کمی متوقف شد و فکر کرد. ما بر اساس حرف کدام مردم، به سراغ ماهواره رفتیم؟ چه کسانی بودند که ما را به جهت ماهواره نداشتن تحقیر کردند؟ کسانی که برای دینشان برای ناموسشان برای خانوادهشان برای عفاف و غیرتشان ارزش آن چنانی قائل نیستند. پدری که پس از خریدن ماهواره میبیند چگونه دخترش از حجاب فاصله گرفته و همسرش با مردهای غریبه چقدر راحت شده و وقتی به خودش بازمیگردد میبیند که دیگر مثل گذشته روی ناموسش حساس نیست، آیا عاقلانه است که با حرف چنین فردی من زندگی خودم را مدیریت کنم؟ آیا منطقی است نگاه این شخص که خانوادهاش هم برایش اهمیت آن چنانی ندارد، برای من اهمیت داشته باشد؟ چه چیزی به من اضافه میشود اگر چنین فردی به من احسنت بگوید؟ چه چیزی از من کم میشود اگر چنین انسانی مرا تحویل نگیرد و مرا انسان عقب ماندهای به حساب بیاورد؟
باید عبادت بزرگ یعنی تفکر را وارد زندگیمان کنیم. ما از سر بیفکری است که به بسیاری از بلاها دچار شدهایم. مگر ما چند بار عمر میکنیم که مدیریت عمرمان را به دست انسانهایی دادهایم که برای عمرشان هیچ ارزشی قائل نیستند.
یا حَسْرَةً عَلَى الْعِبادِ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ؛ دریغا بر این بندگان! هیچ فرستادهاى بر آنان نیامد مگر آنکه او را مسخره مىکردند.
هیچ گاه فراموش نکنید که همۀ پیامبران بدون استثنا از سوی مردم زمانۀ خویش مورد هجمه قرار گرفتند، زیرا تن به فرهنگ مردم نابخرد ندادند.
البته در این جا توصیۀ دیگری هم دارم و آن این که بیایید در جمع دوستان و اقوام برای خود همفکرانی پیدا کنیم. بروید به سراغ آن دسته از خانوادههایی که هنوز پای ماهواره را به خانهشان باز نکردهاند. در میان خودتان و آنها همدلی ایجاد کنید. با هم تصمیم بگیرید. حتی اگر از فامیلهای نزدیک هستند، رفت و آمد به خانۀ کسانی که ماهواره دارند را با هم انجام دهید تا شما به کمک هم بتوانید جوّی را تولید کنید که حداقل دیگران نتوانند به راحتی نظر خود را به شما و خانوادهتان تحمیل کنند.
دربارۀ ماهواره و برنامههای آن از طریق همین برنامهها اطلاعاتی را کسب کنید تا در بحثهایی که دیگران انجام میدهند تا به شما و تفکرتان حمله کنند کم نیاورید بتوانید خوب حرف بزنید و استدلال کنید و یک ملاک را در زندگی برای خودتان داشته باشید که هرکس نظر خودش را بر شما تحمیل نکند و شما تنها با نظر خدا زندگی کنید.
نقش فنی صدا و سیما در گرایش مردم به ماهواره
بسیاری از مردم اعلام کردهاند که پایین بودن کیفیت دریافت شبکههای ملی یکی از عوامل گرایش آنها به ماهواره است.
روشن است که این یک مسئله فنی است و در برنامه پرسمان خانواده جایی نداشته باشد اما بنده وظیفه خود میدانم با توجه به اینکه تعداد قابل توجهی از شنوندگان برنامه به این نکته اشاره کرده بودند،صدای آنها را به گوش مسئولان برسانم. البته به عنوان یک مشاور خانواده معتقدم که یکی از عوامل گرایش به ابزار شبکههای ماهوارهای ضعف آنتن دهی است. در مشاورهها اتفاق افتاده که از مرد خانواده میپرسیم که چرا ماهواره به خانه بردید،که پاسخ میدهد اصلا نمیتوان شبکههای تلویزیونی را گرفت.
بنده به روستایی رفته بودم که در کنار یک کوه بود. وقتی یک مقدار بالا رفتم، تمام روستا را در تیررس نگاهم قرار داشت. از آن جا پشت بام همۀ خانهها پیدا بود. صحنهای که هم دردآور بود و هم تعجببرانگیز توجهم را به خود جلب کرد. در پشت بام بیشتر خانهها دیشهای ماهواره قرار داشت. وقتی پرس و جو کردم، متوجه شدم در این منطقه آنتن دهی ضعیف است که برای دریافت شبکه های خودمان رفتهاند آنتن ماهواره خریدند اما ... ( اینکه چه اتفاقی افتاده است بماند(.
امیدوارم مسئولان زحمت کش صدا و سیما بدون فوت وقت به این مشکلات رسیدگی کنند. یه تشکر ویژه میکنم از مسئولان صدا و سیما، اما از این تشکرم یک حسن استفاده هم میکنم. مسئولان صدا و سیما پس از زلزله اخیر بسیجی وار دست به کار شدند و زودتر از از رسیدن بسیاری از مایحتاج آنها، امکانات فنی گیرندههای دیجیتال شبکههای رادیو و تلویزیون را در مناطق زلزله زده در همان روزهای اول فراهم کردند و این جای تقدیر و تشکر دارد اما باید گفت که زلزله آذربایجان شرقی یک زلزله ظاهری بود،تعدادی هم از دست رفتند و واقعا درد بزرگی بود، اما باور کنید که زلزله ماهواره درد آور تر از زلزله آذربایجان شرقی است.
اگر به نگاه یک زلزله به آن توجه کنید، حتما آن مناطقی که آنتندهیهای معمولی آنجا ضعیف است، مثل آذربایجان شرقی عمل کنند و هرچه زودتر بساط دریافت شبکههای رسانه ملی را آنجا مهیا کنند که مطمئنا درخواست بسیاری از دوستان شنونده ماست.
بیکاری عامل جدی گرایش به ماهواره
یکی از عوامل جدی برای گرایش به ماهواره در محیط خانواده بیکاری است. این عامل را نباید دست کم گرفت. کسی که در طول روز برنامۀ تعریف شدهای برای استفاده از عمر خود ندارد و ساعات قابل توجهی را در طول روز بیکار است، زمینه را برای ورود تفکرات و کارهای شیطانی به زندگی خویش فراهم کرده است.
خوب است در همین جا به عامل دیگری هم اشاره کنم که نزدیک به عامل بیکاری است اشاره کنم و آن عامل تنهایی است. این را باید آن زوجهای جوانی که دقت کنند که تازه ازدواج کردند و صاحب فرزند نشدند و خانم به خاطر اینکه الان بچهای وجود ندارد، کار زیادی ندارد و کار درست و حسابی برای او تعریف نشده است که اینجا زمینه برای گرایش به چیزی که وقت پرکن باشد ایجاد میشود.
برای مقابله با این ریشه باید عزم دسته جمعی ایجاد شود و خانوادهها دست به کار شوند. باید برای بچهها و خانمها در خانه کارهای مفید تعریف کرد. مساجد، کانونهای فرهنگی، امامان جماعتی که صدای مرا میشنوید! دست به کار شوید و فقط برای تابستان برنامههای خود را محدود نکنید.
اتفاقا برخی از خانوادهها که گرایش به ماهواره دارند گفتهاند که وقتی گرایش ما به ماهواره بیشتر میشود که مدرسهها باز میشود. فرزندمان صبح تا ظهر مدرسه است و همسرمان هم سر کار و کار خاصی هم نداریم، دیدیم که مثلا همسایه ما بساط ماهوارهاش پهن است و حسابی با سریالها و فیلمها سرگرم است، برای همین از شوهرم خواستم که برای من هم ماهواره بخرد.
بیایید همفکری کنیم! و همه با هم دست به دست هم دهیم و به نظر من رسانه باید وظیفه خودش را انجام دهد و به صورت کاربردی و عملیاتی درباره پرکردن اوقات به صورت مفید بحث کند.
ما این بحث را به بهانۀ پرسش یکی از دوستان شنونده مطرح کردیم که پرسیده بود، همسر من میگوید یا ماهواره را از خانه حدف نکن و یا این که مرا طلاق بده. بنده میخواهم به این دوست شنونده و افراد دیگری که چنین مشکلی دارند بگویم که شما تا چه اندازه توانستهاید شبانه روز همسر خود به صورت مفید پر کنید. میدانید گلایۀ برخی از همین خانمها از همسرانشان چیست؟ اینها میگویند. همسر ما صبح که از خواب بیدار میشود و بیآن که صبحانه بخورد از خانه بیرون میرود. صبحانهاش را با همکاران خود سر کار میخورد. بعد از ظهر که به خانه میآید اگر ناهارش را هم سر کار نخورده باشد، غذایی میخورد و استراحت میکند. از خواب که بیدار شد، اگر شغل دوم هم نداشته باشد، بیرون میزند تا به کارهای جانبی خود برسد. شب که به خانه برمیگردد، به این و آن زنگ زدنش آغاز میشود و کمی هم اخبار سریالهای تلویزیون خودمان و بعدش هم خواب. این یک شبانه روز ما است. من هم در حکم آشپز و هتل دار و نظافتچی او هستم.
بنده این جا نمیخواهم بگویم که این زن حق دارد ماهواره ببیند؛ اما شما همسر محترم این خانم نباید تقصیر خود را در این زمینه فراموش کنید. او وقتی از این نوع زندگی خسته میشود و میبیند بسیاری از کسانی که با این مشکل مواجه بودند، مسألۀ خود را با خرید ماهواره حل کردهاند، فکر میکند که میتوان مشکل را از این راه حل کرد. شما در اشتباه او مقصرید. نمیتوانید تمام کاسه کوزهها را سر همسرتان بشکنید.
توجیهات سطحی
عدهای هم با دست آویز قرار دادن توجیهات تعجب برانگیز راه ورود این پدیدۀ خطرناک را به خانواده باز میکنند؛ توجیهاتی مانند تماشای برنامههای علمی، مطلع شدن از اوضاع دنیا، استفاده از برنامههای معنوی؛ مثل نماز مسجد الحرام، تقویت زبان و ... .
بنده منکر این نیستم که در میان شبکههای ماهوارهای برخی از شبکهها هستند که به قصد خیر راه اندازی میشود. شبکههایی که با گرایش کاملاً دینی فعالیت میکنند؛ اما یک سؤال: پدر و مادر عزیزی که برای دیدن برنامههای معنوی ماهواره، به سراغ این وسیله رفته و آن را تهیه کردهاید آیا میتوانید ضمانت کنید که فرزندانتان از این وسیله هم استفادۀ صحیح خواهند کرد؟ آیا تعداد شبکههای ماهوارهای مبتذل و گمراهکننده با حجم شبکههای خوب قابل قیاس است؟! خدا میداند چه تعداد پدران و مادرانی که به دلیل تماشای برنامههای خوب ماهوارهای، این وسیله را تهیه کردند اما با دست خودشان زمینۀ انحراف فرزندانشان را فراهم کردند. البته نگویید شبکههای بد را قفل میگذاریم و حذف میکنیم، در دنیایی که بچههای زیر پانزده سال، سایتهای بزرگ و امنیتی را هک میکنند، در یکی از شهرهای مرزی محروم ایران رفته بودم یک جوان 17 – 18 ساله به راحتی سایت هک میکرد. قفل کردن شبکههای ماهوارهای برای محدود کردن فرزندان توجیه خندهداری است.
از سوی دیگر خود شما هم در امان نیستید. چرا باید تنها نگران فرزندان بود؟ زمینه فساد را در خانه آوردید، چطور میتوانید در امان باشید؟! که البته در پیامها هم داشتیم برای دیدن شبکه امام حسین علیهالسلام ماهواره خرید اما چشمش به جاهای دیگر آلوده شد. مگر کم هستند افرادی که میگویند ما برای دیدن فلان شبکه این وسیله را تهیه کردیم و حالا در دام شبکههای آن چنانی افتادهایم. حالا سال میگذرد و ما یک بار هم به این شبکهها سر نمیزنیم.
اگر منطقی قضیه را بررسی کنیم می بینیم که مضرات نگه داشتن ماهواره در خانه حداکثری است. خطری است که در خانه دائم اهالی خانواده را تهدید میکند باید در نظر گرفت. ما این خطرهایی که مخاطبان ما به آن اشاره کردند، به جان بخریم برای شبکههای خوب!
اما در این جا میخواهم دو نکته را خطاب به کسانی که با اهداف خیرخواهانه این شبکهها را راه اندازی میکنند بگویم: دوستان عزیز! من میدانم که کار شما برای کسانی که در کشورهای دیگر زندگی میکنند، برای مسلمانان و شیعیانی که خواسته یا نخواسته در معرض تهاجم شبکههای ماهوارهای هستند، چه اندازه مفید و لازم است. ما باید به وسیلۀ رسانه در خط مقدم مبارزه فرهنگی و اعتقادی باشیم؛ از کشورهای همسایه گرفته تا دوردستترین نقاط این جهان؛ زیرا دشمن ما این گونه عمل میکند؛ اما این را هم بپذیریم که برخی به بهانه تماشای برنامههای شما در داخل ایران ماهواره میخرند و آنچه نباید، اتفاق میافتد. شما در شبکههای خودتان تنها بازتابهای خوب برنامههاتان را مشاهده میکنید. بیشتر کسانی با شما تماس میگیرند که از برنامههای شما استفادۀ مفید کردهاند یا کسانی که منتقد محتوایی یا شکلی برنامههای شما هستند. بنده مطمئنم کسانی که به واسطۀ برنامههای شما در دام شبکههای دیگر افتادهاند، اصلا دیگر شما را فراموش کرده و دیگر ارتباطی با آنها ندارید و از اوضاع زندگیشان بیخبرید. شاید شما ندانید چه تعداد از خانوادهها ماهواره را به بهانۀ تماشای برنامههای شما تهیه میکنند؛ اما فرزندانشان بدون اطلاع پدر و مادر به دام شبکههای مبتذل میافتند.
دوستان عزیز! این سخنان را به عنوان خیرخواهی یک برادر کوچکتر بشنوید که میخواهد آنچه را که در جامعه مشاهده میکند به شما انتقال دهد.
من اگر جای مسئولان این شبکهها بودم روز به روز با زیرنویس کردن و آوردن کارشناس اعلام میکردم که : آقای ایرانی! خانم ایرانی! پدر و مادر ایرانی که در ایران زندگی میکنید! ما این شبکه ماهوارهای را برای شما راه نینداختیم. نگاه نکنید. شاید شوخی هم میکردم و میگفتم راضی نیستم که به برنامههای من نگاه کنید.
اما توصیۀ دوم بنده آن است که شما با رایزنیهای منطقی با صدا و سیمای کشور خودمان برنامههایی را که برای خانوادههای ایرانی مفید است، از طریق شبکههای خودمان پخش کنید. اتفاقا در قانون جمع آوری ماهواره این نکته هست که صدا و سیما از برنامه های منتخب شبکههای ماهوارهای که برای خانوادههای ایرانی قابل استفاده است، استفاده کند.
اما بنده اگر در صدا و سیما هم مسئولیت داشتم، پیش قدم میشدم در میان این همه شبکهای که تأسیس شده یا در حال تأسیس است، شبکهای را به برنامههای مفید ماهوارهای اختصاص میدادم تا این بهانه هم از دست برخی گرفته شود.
اخبار سیاسی
یکی از دلایل دیگر برخی از مردم برای گرایش به ماهواره اخبار سیاسی است. این عده معتقدند برای اطلاع از اوضاع دنیا و حتی ایران نمیتوان به اخبار رسانۀ ملی بسنده کرد.
پاسخ اول بنده به این افراد همان است که در مسألۀ قبلی آمد؛ یعنی باید دید آیا آن سودی که شما از اخبار ماهوارهای به دست میآورید با آن ضرر و خطری که متوجه خانوادهتان میکنید، قابل مقایسه است؟ یک عقل سلیم این حکم را میکند که این "دزد ناموس" را داخل خانه کند برای اینکه با اخبار سیاسی روز دنیا آشنا شود.
من یک چهره سیاسی نیستم و بحثم هم بحث سیاسی نیست و موضوع ما هم در ماهواره بحثهای سیاسی نیست. موضوع ما نسبت به ماهواره با گرایش خانواده است. اما، اولا این واقعیت قابل انکار نیست که در اخبار سیاسی نمیتوان به همۀ اخباری که در این شبکهها گفته میشود اعتماد کرد؛ اما با این حال قبول دارم که در میان اخبار شبکههای ماهوارهای خبرهای درست و راستی هم هست که در اخبار رسانۀ ملی به دلایل و مصالحی به آن پرداخته نمیشود و یا این که با اشاره از کنار آن میگذرند؛ اما شما هم این را بدانید که بسیاری از اخبار آنها هم اخبار صحیحی نیست. اینها حق و باطل را با هم خوب مخلوط میکنند اصولا هنرشان این است.
بسیاری از اهداف بوقهای رسانهای غرب در شبکههای خبری در حال پیگیری است. این خیلی نکته مهمی است. حالا شبکههایی مثل "فارسی وان" و "من و تو" و خیلی از شبکههای دیگر که به نظر ذاتا فرهنگی میآیند و اهداف فرهنگی را پیگیری میکنند، این یک طرف قضیه است، اما از طرف دیگر شبکههایی هستند که به ظاهر مسئولیت خبر رسانی را بر عهده دارند اما به شدت اهداف فرهنگی جزو اهداف اصلی آنهاست. با آن رندی و مکر و حیله خودشان اهداف فرهنگی را پشت آن اهداف سیاسی پنهان کردهاند.
برای روشن شدن این مطلب باید یک مثال بزنم. شاید معروفترین شبکه خبری در ماهواره شبکه بی بی سی فارسی باشد. این شبکه ظاهرا خبری است اما همین شبکه به ظاهر سیاسی و خبری میبینید درست همان اهداف فرهنگی و ضد دینی شبکههای صهیونیسیتی مثل فارسی وان و من و تو را دنبال میکند. به عنوان نمونه میتوان به یکی از برنامههای این شبکه که بینندۀ زیادی هم دارد اشاره کرد؛ برنامهای با عنوان نوبت شما. مجری این برنامه جوانی است که ژست روشنفکری گرفته و هر از گاهی هم حرف مذهبی هم میزند. در یکی از برنامههای نوبت شما او این گونه آغاز میکند:
«به نام خدا خدای بخشنده خدای مهربان خدایی که میبخشه و میآمرزه؛ اما در عین حال اگه ببینه که شما نمیبینید که چه خدای خوبیه شاید مجازات سختی رو هم در این دنیا و هم در اون یکی براتون در نظر بگیره؛ پس خدا میتونه هم چهرۀ خندان داشته باشه و هم چهرهای دلخور و هم چهرهای دلگیر»
حالا در همین برنامه همین مجری این بحث را بعد از سلام و علیکش مطرح کرد: «داشتن دو یا چند تا از یه چیز اون قدرها هم بد نیست. بالاخره هر گلی یه بویی داره پس دیگه دردسر نیست، بیشتر لذته، لذتی که شوهرم دوست داره فکر کنه توام با حمایت زنه. راجع به چند همسری چی فکر میکنید؟ ایدۀ خوبیه یا جواب نمیده حتی به شرط عدالت، چرا وقتی میگن چند همسری هیچ کی فکر نمیکنه که منظور چند شوهریه؟». بعد از این حرفها یک خانم پشت خط میآید و رشتۀ سخن را به دست میگیرد و ابتدا تا انتها عالم و آدم را زیر سوال میبرد که چرا شما این حق طبیعی چند شوهری را از زن سلب میکنید.
این مجری همان کسی است که در ابتدا برنامهاش با خدا و خدای مهربان شروع میشود. یک جا همین مجری خطاب به این خانم میگوید: " آخه دیگران میگویند خود زنان اصلا در خونشان نیست و گرایش به چند همسری ندارند" آن دختر پشت خط میخندد و میگوید: " این چیزی است که از اول جامعه مرد سالار خواسته تا در وجود مردان و زنان نهادینه کند" مجری میپرسد که این یک نظریه است و تو هم یک نظریه داری، کدامشان درست است. این خانم با کمال وقاحت میگوید "من مثال نقض قضیه و خیلی زنهای دیگر هم مثال نقض قضیه. این لزوما هوا و هوس نیست... به صورت طبیعی من اگر طرفدار این هستم که با مردان دیگری رابطه داشته باشم باید این حق را به شوهرم بدهم که او هم با زنان دیگری ارتباط داشته باشد."
بعد که یک مقدار بحث ادامه پیدا میکند و آن زن از چند همسری زنان دفاع میکند، مجری وقتی سخن او را میشنود اینطور کلام را تمام میکند: "این جوری خیلی از آدمهای روشنفکرند که میتوانند با این قضیه کنار بیایند" یعنی آنها که کنار نمیآیند آدمهای متحجر و عقبماندهاند.
این برنامه یک برنامهای است که در یک شبکه خبری پخش میشود. درست همان چیزهایی را دنبال میکند که "فارسی وان" و "من و تو" در سریالهایشان ادامه میدهند.
در یکی از گزارشهای این شبکه، به سراغ یک نشریۀ مبتذل میروند و کاملا چهرهای کاملا علمی به آن شبکه مبتذل میدهد. سردبیر این نشریه در مصاحبه با خبرنگار بی بی سی میگوید: «ارزشها را آدمها تعیین میکنند" ( خدا این وسط چه کاره است) بعد میگوید "آیا ارزشهای ما اینهایی هستند که به ما میگویند، به دلایل مختلف این ارزشها به ویژه از طرق مذهب به ما تحمیل شدند و مقصود من هم از مذهب، همه مذاهب است." این قید و بندهایی که شما در روابط غریزی میان خودتان تحمیل میکنید اینها چیزهایی است که به شما تحمیل کردند و مجبورید بپذیرید. این یک شبکه خبری است، بی بی سی چیکار به این برنامه ها دارد اما پر است از این برنامهها.
در این جا سخنی هم دارم با مسئولان زحمتکش صدا و سیما. دوستان گرامی و بزرگوار! بنده میدانم که در این چند سال اخیر با رویکردهایی که شما به برنامههای خبری داشتهاید، تحولات خوبی در این عرصه اتفاق افتاده؛ اما معتقدم هنوز هم جای کار هست. بنده یک چهره سیاسی نیستم؛ اما به عنوان فردی که در مسائل خانواده فعالیت میکند این حق را به خودم میدهم که به شما بگویم، همان طور که میدانید ماهوارهها خانوادههای ما را نشانه گرفتهاند و یکی از بهانههایی که میتواند عامل ورود ماهواره به خانهها شود، همین اخبار سیاسی است. پس چه خوب است با اعتماد بیشتر به مردم، تحول بیشتری در بخش اخبار سیاسی ایجاد کنیم تا در مسیر مبارزۀ صحیح با امواج ماهواره قدم بزرگتر برداریم. یکی از راههای مبارزه با هجمه ماهواره به خانههای ما، احساس بینیازی مردم ما نسبت به ماهواره در حوزه اخبار سیاسی است.
حالا در پاسخ به پیام اول آن برادر عزیز محکم میگویم که خانوادهها به هیچ وجه ماهواره را به خانه خود راه ندهید حتی برای دیدن اخبار سیاسی و برنامههای خوب و ماهواره را برای خانواده خودتان حرام کنید و مطمئن باشید سودی که شما از شبکههای ماهوارهای خوب و اخبار سیاسی میبرید اصلا قابل مقایسه با خطری که این شبکهها دارند، قابل قیاس نیست. خنثی کردن این بمب به بیرون کردن آن در خانه است.
لذت گرایی و دور بودن از فضاهای لذت معنوی
بحث اصلی ما علل گرایش به ماهواره بود. "لذت گرایی و دور بودن از فضاهای لذت معنوی" یکی از دلایل اصلی برای گرایش به ماهواره است. برخی از مردم هم بدون توجه به اهداف پیدا و پنهان شبکههای ماهواره ای تنها در پی لذت بردن از برنامههای مختلف هستند. اینها به جهت ضعف شدید در مسائل معنوی، لذتگرای مادی شده و لذت را هم تنها در همین لذایذ مادی محدود کردهاند. از نگاه اینها مهم نیست که متولیان شبکههای ماهوارهای با پخش این برنامهها چه اهدافی را دنبال میکنند، آنچه اهمیت دارد، لذت بردن من است که آن هم فراهم است.
بسیاری از افرادی که جذب برنامه های ماهوارهای می شوند اگرچه در ابتدا هم اهداف به ظاهر منطقی داشته باشند، بعد از اینکه مزه شبکههای مختلف را چشیدند و لذت غریزی که از دیدن فیلمها و سریالهای مبتذل و مستهجن بردهاند، مانع از این میشود که دیگر منطقی فکر کنند. این یک واقعیتی غیر قابل انکار است.
من اینجا میخواهم یک سوال از متولیان فرهنگی جامعه بپرسم. شما برای این که بتوانید لذت معنویت و ارتباط با خدا را در جامعه نقد کنید نه نسیه، به گونهای که زمینه برای چشیدن این لذت فراهم شود، چه کردهاید؟ از زبان جوانی که پای این شبکههای ماهوارهای نشسته خطاب به خودم میگویم: فلانی من اشتباه کردم که نشستم برنامههای ماهوارهای را دیدم، نباید این کار را میکردم اما بالاخره از دستم در رفت. من یک جوانی هستم که غریزه دارم. پاسخگویی به غریزه برای من لذت نفسانی دارد. من که مریض نیستم از آنها لذت نبرم. از آن طرف یک عارف واصلی که با چشم برزخی لجنزار بودن این گناهها را ببینم و از آنها دوری کنم نیستم. نه آیت الله بهجت و نه آیت الله بهاء الدینی و نه حضرت امام و نه آیت الله سید احمد خوانساری هستم. من مزه آنها را دیدم و چشیدم، حالا سوال من این است که تو به من میگویی اینها را رها کن و به سراغ یک سری از امور معنوی برو ولی من این لذتها را به صورت نقد چشیدم به من نگفتند این فیلم را ببین و فردا لذتش را ببر. نه همان لحظه لذتش را بردم و به خاطر آن دوباره ادامه دادم. حالا میشود به من بگویی که چه کاری انجام دهم که لذت با خدا بودن را بچشم؟ شما میگویید لذت معنویت بسیار بیشتر از لذت گناه است، حالا چه کار کنم که به آن لذت معنوی برسم؟"
قله بحثهایی که مطرح کردم اینجاست که ما باید با توجه به اعتقادی که در امور تربیتی داریم و معتقدیم که خدا فطری است باید تلاش کنیم با خدا بودن و محبت خدا و اهل بیت علیهم السلام را به جوانانمان بچشانیم. اگر چشید چه اتفاقی میافتد. بنده در همین برنامه و برنامههای دیگری که در رسانه داشتهام بارها این عبارت مناجات المحبین را خواندهام. "الهی من ذا الذی ذاق حلاوه محبتک فرام منک بدلا." ما دنیایی از استراتژی تربیتی میتوانیم از این جمله بیرون بکشیم. خدایا چه کسی است که شیرینی محبت تو را بچشد و باز تو را رها کند و جای دیگری برود. اما سجاد علیهالسلام با ما حرف میزند که معلمان عزیز! روحانیان بزرگوار! اساتید محترم! دردمندان دینی! اگر شما میخواهید در جبهه فرهنگی با این امواج ماهوارهای که لذتهای نفسانی را نقدا در اختیار جوانان قرار میدهد، مبارزه کنید باید ذاق حلاوة محبتک را متجلی کنید. باید کاری کرد که این جوان شیرینی محبت خدا را بجشد. در این صورت است که حضرت میفرماید دیگر خدا را رها نخواهد کرد. اما ما بیشتر تعریف کردیم و از خوبی خدا گفتیم و از نماز توصیف کردیم. حالا سوال جدی این است که چگونه باید به این هدف رسید؟
مخاطبان اصلی من در این بخش از بحث متولیان فرهنگی هستند. من مدتهاست فریاد میزنم. متولیان فرهنگی فکرهای خود را مشغول کنید، همایشها و سمینارهای پژوهشی بگذارید. باور کنید یکی از بهترین و کارآمدترین سوژههای پژوهشی این است که ما در معرفی خدا و دین و اهل بیت علیهم السلام باید معرفی ما بر اساس این دعای امام سجاد علیهالسلام باشد.
دین در روایات اینچنین معرفی شده است: "الدین هو الحب و الحب هو الدین" دین همان محبت است و محبت همان دین. در مناجات شعبانیه آوردهاند: " الَهِی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ إِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ" خدایا من هیچ قدرتی ندارم برای اینکه از وادی معصیت تو منتقل شوم الا در زمانی که تو من را با محبت خودت بیدار کنی. این یک قاعده است. ما برای این موضوع وقتها و برنامهها اختصاص دهیم.
باید متولیان فرهنگی به این سوال پاسخ دهند که چه کنیم و از چه شیوههایی برای تبلیغ دین استفاده کنیم که مخاطب ما مزه با خدا بودن را بچشد؟
- ۹۳/۰۵/۰۲